۱۳۸۸ دی ۹, چهارشنبه

چه زماني حکومت دست به دستگيري موسوي و کروبي ميزند؟

در روز عاشورا که علي رغم تهديدات نيروي انتظامي مردم به خيابان ها آمدند و با وجود خشونتي که نيروهاي دولتي بکارگرفتند، تهران بدست معترضان در آمد، و حکومت مرگ را لمس کرد.
و با راهپيماني "ميليوني" و "خودجوش" طرفداران دولت، معلوم شد که يا خيلي از "طرفدارانشان" از آنها برگشته اند يا اينکه حرج و مرج تضاد ها در درون حکومت به اندازه اي زياد است که توانايي راه اندازي يک راهپيمايي مانند سابق را هم نداشتند.
البته که اين راهپيمايي ها هيچگاه ارزشي نداشته و نخواهد داشت چرا که در روز هايي مانند عاشورا هيچ کدام از اين "طرفداران" دولت ديده نميشوند و يا اگر هم حضور دارند چهره شان بدليل داشتن اونيفرم معلوم نيست. ولي اين امر بسيار مهم است که با وجود اعلام راهپيمايي از سوي رسانه هاي دولتي و دستور به ادارات براي شرکت در آن شمار بسيار اندکي در آن حضور داشتند.
همان تهراني که آقاي احمدي نژاد ادعا ميکند ميليونها راي آورده.

در هر صورت حکومت مرگ را لمس کرده و الان در شرايط بسيار خطرناکي قرار گرفته.

دولت، موسوي و کروبي را دستگير نکرد که موج اعتراضات فراگيرتر نشود و در صورت ادامه اعتراضات بتوانند آن را به گردن کسي بي اندازند که تقسير آنها است، در غير اين صورت چه کسي را ميتوانستند متهم کنند که مردم را ضد نظام تحريک ميکنند. در اين مورد بايد گفت که مقامات خرد ورزيدند و کاري نکردند که اوضاع براي خود بدتر شود ولي اکنون چه ميخواهند بکنند؟

آنچه که هشدارهاي سايت هاي اصلاح طلب ميگويد واز آنچه که "طرفداران" دولت در راهپيماييها ميگويند، ميتوان به صراحت گفت که مقامات دنبال دستگيري موسوي و کروبي يا به اصطلاح "سران فتنه" هستند.

ولي چرا عملي که خود رد کرده بودند را امروز ميپسدند؟
در اين جا بايد گفت که شدت عمل حکومت به اندازه خطري است که آنها را تهديد ميکند، گفتم که حکومت در روز عاشورا مرگ را لمس و بيش از هميشه احساس خطر کرد. در اين جا حکومت دگر دو راه انتخاب دارد يا ميپذيرد که سياست سرکوب اشتباه بود و او را به مرگ کشانده، يعني قبول کند که در مرحله مرگ است. يا اينکه مرگ را رد کند و به خود فريبي بپردازد که "سياست ما درست بود"، "بحراني در کار نيست" و "مردم ساکت و سرکوب خواهند شد"، "مشکل موسوي و کروبي هستند اگر آنها بازداست شوند مشکلات برطرف خواهند شد".
هر گاه به اشتباه خود پي نبرند و بحران در کشور و سقوط نظام را نپزيرند ناچار بايد بخاطر خطر که روز به رزو بيشتر ميشود، شدت عمل را نيز بيشتر کنند و وقتي اين سياست آنها را به اينجا کشانده، مسلمآ شدت عمل بيشتر هم فروپاشي و مرگ را شدت خواهد بخشيد.

۱۳۸۸ دی ۷, دوشنبه

دلهره ی آينده کشور يا آينده اصلاحات

آقاي مسعود بهنود در مقاله اخيرشون ابراز نگراني از وضعيت و آينده جنبش کرده اند.ه
آقاي بهنود بر اين باورند که نسل امروز همان راه "خشونت آميز"نسل ديروز را ميرود.ه
اينجانب آنچه که آقاي بهنود ميگويد را نميتوانم درک کنم، چرا که مردم ايران بعد از 30 سال(بله 30 سال نه 4 سال) جنايت، خيانت، سرکوب، ترس وحشت،فقر, بيکاري، و نداشتن حد اقل آزادي ها به خيابان آمده و ميگويد که ديگر استبداد نميخواهند.ه
البته از نظر آقاي بهنود و دوستانشان اين افراطگريست و راه خشونت آميزيست چرا که وقتي يک ايراني به خيابان کشور خود راهي ميشود و آنچه که ميخواهد و نميخواهد را بيان ميکند، مسلم است که عده اي تحريک ميشوند و به آنان حمله ميکنند. آيا ايراد آقاي بهنود به جنبش سبز اين است که چرا نيروي انتظامي به آنان حمله ميکنند!!! يا اينکه با اين همه وحشي گري نيروي انظامي مردم وقتي آن ها را خلع سلاح ميکنند دست از کت زدن آنها برميدارند و حتي به آنها کمک ميکنند و تک و توک ماشيني که مردم را زير خود گرفته بودند و کشته بودند را آتش ميزنند که با اين ماشين ديگر کسي کشته نشود.ه
آيا آقاي بهنود نگران اين است که مردم راه خشونت زدايي را ميروند و آن هم خداراشکر موفق.ه
پس دلهره آقاي بهنود بابت چيست.ه
جمهوري اسلامي يک حکومت تک حزبي بوده است که بخشي از آن حزب با بخش ديگر جدا شدند و شکافي بين آنها بوجود آمد، و بخش اصولگرا بخش اصلاح طلب را از امور کشور حذف کردند.ه
اصلاح طلبان چون قدرت و نفوذ نظامي = مالي در حکومت نداشتند مجبور شدند با تکيه مردم جبهه خود را تقويت کنند با وعده هاي آزادي براي قشر جوان و برداشتن محدوديت ها.ه
اينکه وعده هاي اصلاح طلبان واقعي بوده و آنها واقعآ خواستار چنين تغييراتي بودند مهم نيست، ولي اين نکته مهم است که چون کسي ديگري نبود که جوانان و مردم به آنها رجوع کنند مردم به سوي اصلاح طلبان آمدند و طرفدار آنها شدند.ه
امروز که کل نظام مورد حمله مردم است و حتي مردم جدايي دين از دولت را ميخواهند، وضعيت و آينده اصلاح طلبان مشخص نيست.ه
آيا مردم در آينده که نيروهاي آزادی خواه و حق طلب در ايران وجود دارند باز هم طرفدار آقايون خاتمي و موسوي خواهند بود. آيا باز هم جوانان آزاديخواه در سخنراني کسي حضور مييابند که از ارزش هاي انقلاب و امام سخن ميگويد، فقط بخاطره اينکه بعد از انتخابات يکي دو آزادي به آنها داده شود يا اينکه محدوديت ها کمتر شود.ه
آيا اصلآ بعد از افشاي جنايت هاي امام در زماني که خود آنها در رآس حکومت بودند، جرآت ميکنند سخني از امام بزنند.ه
اگر آقاي بهنود و دوستانش دلهره دارند و نگرانند، بي دليل نيست ولي نه بخاطره جنبش، آينده جنبش يا آينده کشور، بلکه بخاطره آينده اصلاحات و اصلاح طلبان.ه
چرا که دست اصلاح طلبان از حکومت قطع ميشود و مردم ديگر مجبور نيستند بين بد و بدتر انتخاب کنند و انتخابشان بين بهترينها خواهد بود.ه

۱۳۸۸ آذر ۱۳, جمعه

دانلود کتاب سنت و سکولاریسم: گفتارهایی از عبدالکریم سروش، محمد مجتهد شبستری، مصطفی ملکیان، محسن کدیور


دانلود کتاب سنت و سکولاریسم: گفتارهایی از عبدالکریم سروش، محمد مجتهد شبستری، مصطفی ملکیان، محسن کدیور


عبدالکریم سروش: دین و دنیای جدید۱و۲، سکولاریسم، نسبت علم و دین، دینداری معیشت اندیش،دینداری معرفت اندیش، دینداری تجربت اندیش

محمد مجتهد شبستری: سه گونه قرائت از سنت در عصر مدرنیته

مصطفی ملکیان: سکولاریسم و حکومت دینی؟!، معنویت گوهر ادیان۱و۲، پرسش هایی پیرامون معنویت

محسن کدیور:از اسلام تاریخی به اسلام معنوی



http://rapidshare.com/files/315879086/A255-Dr_A.Soroosh___M.M_Shabestarie___M.Malekiyan___M.Kadievar-Sonat_va_Secularism.pdf

۱۳۸۸ آذر ۱۱, چهارشنبه

بنی صدر: ترجیح میدهم امروز بدست تبهکار چماقداران کشته بشوم بلکه رسم چماقداری در این کشور از میان برود


بنی صدر تقنگی را که از یکی از جماعت حزب الله پرفته شده بود نشان داد و گفت:

با این به استقبال رئیس جمهور آمده اند. ترجیح میدهم امروز بدست تبهکار چماقداران کشته شوم بلکه رسم چماقداری در این کشور از میان برود

کتاب "ایستاده بر آرمان" ص 87


۱۳۸۸ مهر ۱۱, شنبه

۱۳۸۸ مرداد ۱۸, یکشنبه

راسل:آن نوع توده ای که ناطق دوست میدارد توده ای است که پایبند عاطفه باشد نه تفکر

راسل در کتاب قدرت میگوید:

آن نوع توده ای که ناطق دوست میدارد توده ای است که پایبند عاطفه باشد نه تفکر، توده ای که وجودش آکنده از ترس باشد، و نفرتهای ناشی از ترس؛ توده ای که تحمل روشهای کند و تدریجی را نداشته باشد؛ توده ای که هم برآشفته باشد و هم امیدوار. ناطق، اگر رند و بی اعتقاد مطلق نباشد، برای خود دسته ای از اعتقادات فراهم خواهدکرد که اعمال او را توجیه کنند. خواهدگفت که احساس، راهنمایی است بهتر از عقل؛ عقاید ما را خونمان باید معین کند نه مغزمان؛ بهترین عناصر زندگی بشری عناصر جمعی است نه فردی. چنین شخصی اگر اختیار آموزش و پرورش را به دست بگیرد آن را به مشق نظامی و مراسم سرمست کننده دسته جمعی تبدیل خواهد کرد، و کار علم و معرفت به دست دوستاران بی عاطفه علم غیرانسانی خواهد افتاد.

برتراند راسل